کد مطلب:295233 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

جسم فاطمه ی زهرا پاک و پاکیزه


فقال علی علیه السلام:

«واللَّه لقد اخذت فی امرها غسلتها فی قمیصها و لم اكشفه عنها فواللَّه! لقد كانت میمونة طاهرة «مطهرة» ثم حنطتها من فضلة حنوط رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم و كفنتها و ادرجتها فی اكفنانها فلما هممت ان أعقد الرداء نادیت یا أمّ كلثوم! یا زینب! یا سكینه! یا فضة! یا حسن! یا حسین! هلمّوا تزودوا من اُمّكم فهذا القراق و اللقاء فی الجنة...، [1] .

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: خدا را شاهد می گیرم كه فاطمه علیهاالسلام را در میان لباسهایش غسل دادم، در حالی كه بدنی پاك و پاكیزه و پر بركت داشت. پس از غسل، با حنوطی كه از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم اضافه آمده بود، ایشان را حنوط نمودم [2] نمودم و داخل كفن قرار دادم. وقتی خواستم بندهای كفن او را ببندم صدا زدم: اُمّ كلثوم! زینب! سكینه!


فضه! [3] حسن و حسینم! بیایید، آخرین توشه را از پیكر پاك مادرتان


برگیرید. اكنون زمان فراق شما با مادرتان است و ملاقات (مجدد) شما در بهشت خواهد بود.»



[1] بحارالانوار، ج 43، ص 179، ر 15.

[2] مساله 585 رساله عمليه امام خميني قدس سره «بعد از غسل واجب است ميت را حنوط كنند، يعني به پيشاني و كف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهاي او كافور بمالند. و مستحب است به سر بيني ميت هم كافور بمالند و بايد كافور ساييده و تازه باشد و اگر به واسطه ي كهنه بودن، عطر او از بين رفته باشد كافي نيست.»

[3] گذشتن از اين نكته و هيچ نگفتن كمي دشوار است. مگر فضه دختر فاطمه عليهاالسلام است كه اميرالمومنين عليه السلام او و فرزندان زهراء عليهاالسلام را با هم مورد خطاب قرار داده مي گويد: بياييد و از مادرتان آخرين توشه را برگيريد؟ گرچه مي توان گفت: اميرالمومنين از باب تغليب چون چهار فرزند خود را صدا زده است، لذا فضه را نيز جزو فرزندان خود محسوب كرده است، لكن تصور مي شود مطلب فراتر از اين باشد. پس سرَّش چيست؟ شما سخن معروف پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و سلم درباره سلمان را به ياد داريد. پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و سلم مكرر مي فرمودند: «سلمان از ما اهل بيت است». اين جمله فقط درباره سلمان گفته نشده است، بلكه ما بيشتر درباره ي او، اين جمله را به ياد داريم «مقداد منا» «اباذر منا» «جابر منا» «عمار منا» و تعابيري اينگونه در مجامع روايي ما فراوان است، در دنباله ي پاورقي به چند روايت اشاره مي كنيم. چرا سلمان و اباذر و مقداد و يا ديگران به مقامي رسيدند كه پيامبر درباره آنها فرمود: «اين افراد از ما اهل بيت هستند». تفصيل اين مطلب از حوصله ي اين پاورقي خارج است فقط بدانيد ايشان كساني بودند كه در كسب معارف دين سخت كوشا بودند و در شناخت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام به درجه اي از معرفت رسيده بودند كه ائمه اطهار عليهم السلام آنها را از خودشان مي دانستند، اگر چنين باشد (كه هست) پس هر كس اين معرفت را كسب كند و به معارف خود عمل نمايد از اهل بيت خواهد شد.

فضه، خادمه ي فاطمه زهراء عليهاالسلام، يك كنيز نبود، بلكه خود عارفي تمام بود، لذا شناخت او از حضرت علي عليه السلام و حضرت فاطمه زهراء عليهاالسلام يك شناخت عالي است، پس فضه اي كه اهل بيت را آنچنان كه بايد شناخته است و بر طبق اين معرفت، در برابر آنها تواضع مي كند بايد از اهل بيت بشود. اين اولين مرتبه اي نيست كه اميرالمومنين عليه السلام او را از اهل بيت مي خواند. باري ديگر به لقب «سعيده» مراجعه نماييد در آنجا نيز اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: «اللهم بارك لنا في فضتنا» خداوندا! اين فضه، از ما اهل بيت است، تمام بركات خود را بر او نازل گردان. اميد است ما هم جزو دوستداران آنها قرار گيريم.

در اينجا براي اهل تحقيق چند روايت مي آوريم تا مفاهيم بالا را روشن نمايد و براي آنكه كمتر از بحث دور افتيم، ترجمه آنها را ذكر نمي كنيم. عن الرضا عليه السلام عن علي عليه السلام قال: قال النبي صلي اللَّه عليه و آله و سلم: «سلمان منا اهل البيت.» بحارالانوار، ج 22، ص 326، ر 28، عن الفضل بن عيسي الهاشمي قال: دخلت علي ابي عبداللَّه عليه السلام انا و ابي فقال له: «ا من قول رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم: سلمان رجل منا اهل البيت. فقال: نعم. فقال: اي من ولد عبدالمطلب فقال: منا اهل البيت. فقال له: اي من ولد ابي طالب. فقال: منا اهل البيت. فقال له: اني لا اعرفه فقال: فاعرفه يا عيسي!فانه منا اهل البيت. ثم او ما بيده الي صدره، ثم قال: ليس حيث تذهب ان اللَّه خلق طينتنا من عليين و خلق طينه شيعتنا من دون ذلك فهم منّا و خلق طينه عدونا من سجين و خلق طينه شيعتهم من دون ذلك و هم منهم و سلمان خير من لقمان.

بحارالانوار، ج 22، ص 331، ر 42، ذكر عند ابي جعفر عليه السلام سلمان الفارسي قال: مه لا تقولوا سلمان الفارسي و لكن قولوا سلمان الحمدي ذاك رجل منا اهل البيت. بحارالانوار، 22 ص 349، ر 67 عن ابي جعفر الباقر قال: سمعت جابر بن عبداللَّه الانصاري يقول: سالت رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم عن سلمان الفارسي فقال صلي اللَّه عليه و آله و سلم: سلمان بحرالعلم لايقدر علي نزحه. سلمان مخصوص بالعلم الاوّل و الاخر، ابغض اللَّه من ابغض سلمان و احبّ من أحبّه. قلت: فما تقول في ابي ذر؟ قال: و ذاك منا، ابغض اللَّه من ابغضه و احبّ من احبه. قلت: فما تقول في المقداد؟ قال: و ذاك منا، ابغض اللَّه من ابغضه و احبّ من احبّه.

قلت: فما تقول في عمار؟ قال: و ذاك منا، ابغض اللَّه من ابغضه و احبّ من احبه. قال جابر: فخرجت لا بشّرهم، فلما وليت، قال صلي اللَّه عليه و آله و سلم الي يا جابر! الي يا جابر! و انت منا، ابغض اللَّه من ابغضك و احبّ من احبك. قال: فقلت: يا رسول اللَّه! فما تقول: في علي بن ابيطالب؟ فقال: ذاك نفسي، قلت: فما تقول في الحسن و الحسين؟ قال: هما روحي و فاطمه امهما ابنتي يسووني ما ساءها و يسرني ما سرها، اشهد اللَّه اني حرب لمن حاربهم، سلم لمن سالمهم. يا جابر! اذا اردت ان تدعو اللَّه فيستجيب لك فادعه باسمائهم، فانها احب الاسماء الي اللَّه عزوجل. بحارالانوار، ج 22، ص 347، ر 63.